raiders of lost ark

Raiders of lost ark

من حدود کمتر از سه سال از مسیر شغلی‌ام را بر روی یک اپلیکیشن تریدر که مربوط به یک کارگزاری بود، کار کردم. ابتدا که این محصول به من داده شد مفهومی به نام مدیریت محصول به طور رسمی در سازمان وجود نداشت. همه جسته و گریخته در مورد شرح مسئولیت‌ها و وظایف مدیریت محصول می‌دانستند و علیرغم باور به مزایای این نقش اما یک مقاوت در برابر تغییرِ ارگانیکی هم در مورد این نقش وجود داشت. دقیقاً همان سه، چهار ماه ابتدایی که روی این محصول کار می‌کردم، زمزمه‌های تغییر نقش‌های سازمان از چارچوب آبشاری به چارچوب اجایل شروع شده بود. محصولی که به من واگذار شده بود محصول در حال رشدی بود که مرحله ورود به بازار را با موفقیت گذرانده بود و همان مرحله آغازین عمرش هم با رونق بازار بورس در ایران مصادف شده و توانسته بود کاربرهای فعال و زیادی را جذب کند و در نقطه‌ای قرار بگیرد که با آوردن فیچرهای تکمیلی و بهبود و بازطراحی فیچرهای قبلی، بتوانیم رضایت مشتریانش را مرتفع کنیم تا محصول بتواند مسیر مرحله رشدش را نیز با موفقیت طی کند. یک تیم تقریباً همدل و هم هدف هم روی این محصول کار می‌کردیم و بیشتر اوقات بابت سرویس‌هایی که باید از تیم‌های دیگر می‌گرفتیم به در بسته می‌خوردیم و کارهایمان Pending می‌ماند. برای دور زدن این عارضه‌ی Pending، تصمیم گرفته بودیم، پروژه‌ی بازطراحی محصول را هم شروع کنیم تا با اتمام بازطراحی برخی از سرویس‌های کلیدی که منتظرش بودیم هم آماده بشود و بتوانیم یک ورژن قابل قبول‌تری را ریلیز کنیم. پروژه بازطراحی باعث شده بود، فیچرهای جدیدی را که از سمت بیزینس مجبور به پیاده‌سازی آن‌ها بودیم و فرصت کمتری برای توسعه‌شان داشتیم، عموماً در تب سایر طراحی کنیم. طبق تعریف‌های طراحی محصول تب “سایر” در یک اپلیکیشن موبایلی می‌بایست کارکردهایی از محصول را که جزء کارکردهای روتین و پرکاربرد نبوده در خود جای دهد؛ اما در واقع برای ما تب سایر یک دسته بندی‌ای برای پیاده‌سازی هر فانکشنی که در دسته‌های دیگر نمی‌توانستیم جا بدهیم یا فرصتی برای تحلیل اینکه اساساً می‌باست کجا قرار بدهیم نداشتیم، بود. خواستم بگویم، در زندگی‌مان هم همین است؛ در مرتب کردن وسایل خانه، محل کار، دسک‌تاپ کامپیوتر شخصی‌، دسته‌بندی عکس‌های خانوادگی در آلبوم‌ها، چیدمان طبقات یخچال، قفسه‌بندی وسایل انباری یا کارگاه و … . یک کشو، کمد، قفسه، فایل، صفحه و حتی داخل ستون‌های گشتالتی ذهن‌مان، یک دسته‌بندی وجود دارد که هر چیزی را که نمی‌توانیم در دسته‌بندی‌های دیگر قرار دهیم یا حوصله تحلیلش را نداریم یا اصلاً نمی‌خواهیم سراغش برویم را داخل آن دسته‌بندی قرار می‌دهیم. این مواردی که داخل این دسته بندی “سایر” قرار می‌گیرد دیر یا زود، یا باید با آن‌ها مواجه بشویم و تحلیلشان کنیم یا حذف‌شان کنیم وگرنه گاهی آنقدر بزرگ خواهد شد که به اندازه کل، داخلش فانکشن‌های تو در تو و با ربط و بی‌ربط به هم خواهد داشت و پیچیدگی‌ها را افزایش خواهد داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *